همشهری آنلاین _ راحله عبدالحسینی: دوربین «فاطمه بهبودی» زندگی مادران شهدا را بیکم و کاست، بیقضاوت، بیپیرایه و مستند روایت میکند. این عکاس جوان با مجموعه عکسهایش با عنوان «مادران انتظار» روی دیگری از سالهای جنگ تحمیلی را به دنیا نشان داد و جایزه جهانی ورلدپرس فوتو در سال ۲۰۱۵ را بهعنوان نخستین زن ایرانی کسب کرد. بهبودی برای ثبت لحظههای ماندگار از زندگی مادران شهدای جاویدالاثر به کوچهپسکوچهها رفت، با آنها همصحبت شد، نشست و برخاست کرد و حتی یکی دو روزی مهمان خانههایشان بود. به مادران شهدا در شهرهای دیگر هم سر زد. در آستانه هفته دفاعمقدس از تجربه حضورش در خانه مادران شهدا پرسیدیم تا برایمان از قصههای کمتر شنیده شده بگوید.
در میان این همه سوژه و ایده برای شما که کارتان را با عنوان عکاسی خبری آغاز کردید، چرا موضوعات مربوط به جنگ تحمیلی به شکل ویژه اهمیت پیدا کرد؟
عکاسی پس از جنگ تحمیلی دغدغه زندگی من است. ایده اصلی عکاسی از مادران شهدا به زندگی خودم برمیگردد. من دهه ۶۰ به دنیا آمدم. در خانواده ۳ نفر شهید شدهبودند و من با زندگی خانوادههای شهید آشنا بودم. من و همسالانم از همان کودکی جنگ را در خانه خودمان دیدیم. موضوع نقاشی ما همیشه جنگ و بمباران و شهادت بود. یادم است که پیکر شهدا را به محله میآوردند و اینطوری نخستین تصاویر در ذهن من نقش میبست. بعد از پایان جنگ تحمیلی باز هم مدام حرف از جنگ و شهادت میشنیدیم. گویی جنگ هیچوقت خانه ما را رها نکرد. جنگ به سادگی میآید. اما هرگز به سادگی از زندگی آدمها بیرون نمیرود. تا سالها و نسلها میماند و به شکلهای مختلف خود را نشان میدهد. وقتی عکاسی خبری را سال ۱۳۸۶ با خبرگزاری ایکنا شروع کردم، نخستین پروژهکاری من شهدای گمنام بود. بعد از آن قریب به ۹۰درصد مراسم تشییع پیکر شهدا را که بعد از سالها میآورند، عکاسی میکردم. در حین عکاسی زندگی مادران شهدا به شدت نظر مرا جلب کرد.
چطور؟
مادری را دیدم که در مراسم تشییع شهید دیگری آمدهبود و بعد از ۳۰ سال هنوز چشم به راه فرزندش بود و دنبال او میگشت. با خودم میگفتم که چگونه هنوز اینقدر منتظر است؟ چه حال و روزی دارد؟ چطور زندگی میکند؟ و بعد فهمیدم این پرسش بسیاری از ماست. ما از بخشهای دیگر جنگ خبر نداریم. رفتهرفته متوجه شدم که جنگ هنوز خیلی زنده است و مردمی هنوز از اثرات جنگ در رنج هستند.
پرداختن به نقش زنان در جنگ تحمیلی و بعد از آن، چقدر برای شما پررنگ بود که منجر به شکلگیری ایده «مادران انتظار» شد؟
نکته مهم برای من این بود که چرا به نقش زنان بعد از جنگ تحمیلی نپرداختهایم. جانبازان را دیدهایم ولی از زنان بعد از دوره دفاعمقدس هیچ خبری نداریم. در حالی که اگر این مادران نبودند، قهرمانان شهید هم نبودند. این، جرقهای شد تا پروژه «مادران انتظار» را کار کنم؛ پروژهای که از سال ۲۰۱۳ شروع شد و هنوز هم کامل نشده. در این پروژه از ۴۰ مادر شهید از ۱۵ شهر کشور عکاسی کردهام.
بعد از «مادران انتظار» سراغ پروژه بزرگتری رفتید به نام «جنگ زنده است» که بخشهای مختلفی دارد. چقدر از این کار را پیش بردهاید؟
در حقیقت مادران انتظار هم جزئی از پروژه «جنگ زنده است» قرار گرفت. سال آینده در کشور ایتالیا نمایشگاهی از آثار عکاسان زن برگزار خواهد شد که در آن حضور دارم. در تلاشم تا این پروژه را برای نمایشگاه سال آینده تکمیل کنم. یکی از بخشهای آن درباره «خرمشهر» و اثرات جنگ در زندگی مردم خرمشهر بعد از جنگ تحمیلی است. بخش دیگر «شهدای گمنام» است. موضوع دیگر «بهشت زهرای تهران» است که عکاسی آن ۳ سال طول کشید.
نوع دیگری از زندگی با حضور خانوادههای شهدای جنگ در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) ادامه دارد. بخش دیگر «سفر به سرزمین مقدس» درباره راهیان نور است. پروژه جدیدی هم تعریف کردم در مورد «کودکان مین» و دیگری «جانبازان و شیمیاییها» که هنوز شروع نکردهام. جانبازان هم بازماندگان مظلوم جنگ تحمیلی هستند. موضوع «تفحص» در خاک ایران و عراق هم بخش دیگری است که فقط با حمایت از پروژه پیش میرود و به همین دلیل متوقف شدهاست.
تصاویر زیادی از عملیاتهای دفاع مقدس، خاکریزها، سنگرها و شهدای جنگ تحمیلی از سوی عکاسان دفاعمقدس ثبت شده است. اما از روزگار پشت جبهه کمتر و از روزهای بعد از جنگ تحمیلی به مراتب تصاویر کمتری دیدهایم. مادران انتظار، تصاویری از امتداد جنگ تحمیلی در این زمان است. از تجربه حضور در کنار این مادران برای ما بگویید.
اول برای عکاسی به خانه مادران شهدا در محلههای تهران رفتم. برخی از آنها که قبلاً با صدا وسیما و روزنامهها مصاحبه کردهبودند، چندان شوقی برای عکاسی نداشتند. موضوع مهمتر اینکه خیلی راحت نمیشد به زندگی روزمره آنها نزدیک شد. در حالی که دنبال یک لحظه خاص و احساس واقعی آنها در طول روز بودم و نه صرفاً عکاسی از مادر شهید و عکس شهیدش. به همین دلیل به شهرها و روستاهای دیگر رفتم؛ مثل روستاهای ایلام که تا به حال کسی سراغشان نرفتهبود. داستان بینظیری در زندگی این مادران جاری بود. برای عکاسی از این مادران با آنها زندگی کردم. باید آنها را میفهمیدم. باید بخشی از زندگیشان میشدم. همسفره شدم و ظرف شستم. دخترشان شدم و پای حرفشان نشستم. به من، اعتماد و حتی کمک کردند تا مادر شهدای دیگر را پیدا کنم. لطف خدا و کمک مردم را در پیشبرد این پروژه دخیل میدانم.
دیدن عکس مادران شهدای جاویدالاثر هر چند غمانگیز است اماگویی امید به زندگی را هم در دل مخاطب زنده میکند. برداشت شما بهعنوان عکاس از این تعبیر چیست؟
به نظر من هم دقیقاً همینطور است. لحظه به لحظه زندگی این مادر در رنج میگذرد. هر روز بیتاب است. میگوید که همواره ناخوشم و همیشه دلشوره دارم. ولی ته دلشان امیدوارند. برخی میگویند که میدانیم شهید شده ولی شاید هم زنده باشد. مادری میگفت که شاید زنده باشد و در عراق مشغولکاری است. دیگری میگفت شهید شده ولی حتماً یک روز پیکرش میآید. هرکدام برای خود داستان امیدبخش و معنایی برای زندگی دارند که آنان را زنده نگه میدارد. هر لحظه بین امید و ناامیدی قدم برمیدارند.
عکسهای مادران انتظار کارگردانی شده یا ثبت یک لحظه مستند است؟
هیچ عکسی کارگردانی نشده. اجازه دادم تا لحظه طلایی خودش اتفاق بیفتند. بر اثر شناختی که از مادران پیدا میکنم، میفهمم چه چیزی برای هریک مهم است. مثلاً در بین صحبتهای مادر شهید متوجه میشوم که در حیاط، زیر درختی مینشیند که پسرش کاشته. من صبر میکنم تا او هر وقت به حیاط رفت و زیر درخت نشست، همانطور که با هم گپ میزنیم و او تعریف میکند، من عکاسی کنم. کار من مثل مورخان در تاریخ میماند. من حق دستکاری واقعیت را ندارم. غم این مادران خیلی زیاد است. بارها پا به پای آنها گریستهام. با این حال گاهی میبینم که چقدر بیانصافانه و نادرست قضاوت میشوند.
اما هنوز نمایشگاهی از مادران انتظار برگزار نکردهاید؟
در ایران نمایشگاه رسمی نداشتهام. در کشورهای خارجی چند نمایشگاه برگزار کردم. سال ۲۰۱۳ تعدادی عکس به انجمن عکاسان دفاعمقدس دادم که در نمایشگاهی به نمایش درآمد. پروژه من درازمدت است. هنوز تمام نشده که نمایشگاه برپا شود. بیشتر دوست دارم این پروژه را در قالب کتاب منتشر کنم که برای نسل بعد باقی بماند و جوابی باشد به پرسشهای آنان از جنگ تحمیلی.
با توجه به ۳ سال زمانی که برای عکاسی از گلزار شهدای بهشت زهرا(س) صرف کردید زندگی از دریچه نگاه مادران شهدای جاویدالاثر با مادرانی که بر سر مزار فرزند شهیدشان مینشینند چقدر متفاوت است؟
گلزار شهدای بهشت زهرا(س) به نظر من یک موزه تمامعیار است. دوست دارم مردم دنیا با واقعیت زندگی ما و روزگار ما آشنا شوند. گلزار شهدا یک محیط رنگی است. یعنی در گلزار شهدا شما کیک تولد، شمع تولد، دورهمی، سفره هفتسین و دیگر نشانههای شادی و زندگی عادی را میبینید. انگار نشانههایی هست که مادر شهید را تسکین بدهد و او را به جریان زندگی بازگرداند. در مقایسه، خانه و زندگی مادر شهید جاویدالاثر سیاه و سفید است. مادران انتظار در زمان متوقف شدهاند. بارها و بارها از آنها شنیدهام که فقط آرزو دارم یکبند انگشت از فرزند شهیدم بیاید و بعد بمیرم. از نظر من زندگی مادران انتظار سختتر از چیزی است که نوشته شود یا به تصویر درآید.
روزگار کرونا هم با تلخیها و دوریهایش، روایت کم ندارد که هرکدام از ما به نوعی تجربهاش کردهایم. این روزها هم دوربین به دست هستید؟
کرونا که کار و زندگی همه را به شدت تحت تأثیر قرار داد. قرنطینه و خانهنشین شدیم. هریک از مردم دنیا به نوعی با این آسیب دست و پنجه نرم کردند. از دیدگاه من جزو موارد نادری است که کل مردم دنیا آن را تجربه کردند و هرکدام روایت خودشان را دارند. این حوزه هم ذهن مرا درگیر کرده و امیدوارم بهزودی و با عبور از پیک بیماری کرونا بتوانم ایدههایم را عملی کنم. دوست دارم کرونا را از دریچه نگاه آدمهای مختلف ببینم.
- واکنش مردم دنیا در برابر نمایشگاه «مادران انتظار»
نمایشگاه «مادران انتظار» را در مالزی برگزار کردم. یک مرد آمریکایی در مقابل عکسها گریه کرد و به من گفت: به خاطر رنجی که برای مردم ایران در پی جنگ پیش آمده است عذرخواهی میکنم. یک دختر اسرائیلی به من پیام داد که نمایشگاه را دیدم و گریه کردم. ولی خجالت کشیدم جلو بیایم و با تو صحبت کنم. در نمایشگاه میانمار، اروپاییها بعد از دیدن عکسها میگفتند: ما درباره جنگ ایران و عراق چیزی نشنیده بودیم. حالا چهره دیگری از ایران را میبینیم که هیچ چیز دربارهاش نمیدانستیم. عکس یا در کل هنر، اینقدرت را دارد که چهره کشورها را تغییر دهد. عکس از اسلحه قدرتمندتر است. عکاسان آمریکایی همیشه به من میگفتند: ما دوست داریم مادران شهید را بشناسیم.
- کوتاه و مختصر درباره فاطمه بهبودی
فاطمه بهبودی فارغالتحصیل رشته عکاسی و عکاس خبری در رسانه، سال ۲۰۱۳ در مسترکلاس ورلدپرس فوتو در هلند پذیرفته شد. در معرفی او همین بس که بگوییم نخستین زن ایرانی برنده جایزه جهانی ورلدپرس فوتو در سال ۲۰۱۵ برای مجموعه «مادران انتظار» است. این مجموعه سال ۲۰۱۴ جایزه عکاسی پوی آمریکا را به خود اختصاص داد. همچنین سال ۲۰۱۷ نشریه تایم عکسهای او را در مجموعه «۳۴ صدا از اطراف جهان» به نمایش گذاشت. عکسهای او در نمایشگاه منتخب ۶۰ عکاس سال در فستیوال عکاسی خبری لومیکس آلمان در سال ۲۰۱۸ نیز به نمایش درآمد. سال ۲۰۱۹ پروژه «جنگ هنوز زنده است» نامزد اصلی گرنت ۲۵ هزاردلاری آمریکا شد. بهبودی سال ۲۰۲۰ بورسیه مدرسه مدیا و ژورنالیسم دانمارک را دریافت کرد. او داوری نمایشگاههایی از جمله نخستین جشنواره فرهنگی «مهر مادر» و «زن در قاب نیایش» را نیز در کارنامه دارد.
- عاشق خیابان ولیعصر(عج) هستم
من عکاس خبری در خبرگزاری بودم؛ از اتفاقاتی که در تهران رخ میداد عکاسی میکردم. ۳ سال است که با رسانه و مطبوعات کار نمیکنم. دوست دارم دوباره کارم را با رسانه شروع کنم ولی بهعنوان عکاس زن چنان که باید و شاید، حمایت نمیشویم. اما اینکه بخواهم خارج از برنامه و برای دل خودم از تهران عکاسی کنم باید بگویم که تجریش، بازار تهران و چشمهعلی شهرری را خیلی دوست دارم. بافت تاریخی و قدیمی تهران را هم خیلی دوست دارم. پاتوق من خیابان ولیعصر(عج) است. بهتر است بگویم عاشق خیابان ولیعصر(عج) هستم. تجربه عکاسی خیابانی را هم دارم. همچنین به عکاسی از بازار تهران علاقه دارم و این کار را انجام میدهم. عکاسان راویان زندگی مردم شهر هستند.
نظر شما